اردستان از بخشهای اصفهان بود که متأسفانه تحت نفوذ بهاییها قرار گرفته بود. مرحوم طباطبایی اقدامهای اساسی کرده و مسلمانها را از اختلاط با بهاییها و از نفوذ آنها در شئون اجتماعی و دینی مسلمانان بازداشته بود.
به گزارش گروه رسانههایخبرگزاری تسنیم،به دهمین بسته از گزارش خاطرات «آیتالله مهدویکنی» رسیدیم.
در این قسمت آیتالله مهدوی از ارتباط آیتالله بروجردی با حضرت امام(ره) و نقش وی در احیای حوزه علمیه قم میگوید.
قضیه اردستان
قضیه اردستان از این قرار بود که در نوروز سال 1328 که با ایام فاطمیه
مصادف بود، من به دعوت بعضی از دوستان اردستانی – که با آنها هم دوره و هم
حجره بودیم – برای گذراندن ایام تعطیلات به اردستان رفتیم و در مدرسه علوم
دینی آنجا که در کنار مسجد جامع قدیمی آن دیار بنا شده بود سکونت گزیدیم.
میزبان، جناب آقای سید جلال حسینی ظفرقندی بود که هماکنون امام جماعت و
روحانی ظفرقند میباشند. مدرسهی مزبور با مدیریت مرحوم حجتالاسلام حاج
سید علی آقا طباطبایی اداره میشد.
اردستان از بخشهای اصفهان بود که متأسفانه تحت نفوذ بهاییها قرار گرفته
بود. مرحوم طباطبایی اقدامهای اساسی کرده و مسلمانها را از اختلاط با
بهاییها و از نفوذ آنها در شئون اجتماعی و دینی مسلمانان باز داشته بود.
ما به صرف ورود به اردستان به مناسبت ایام فاطمیه مجلس سوگواری در مسجد
جامع برپا کردیم. در آن مجلس آقای سید جلال حسینی و جناب آقای صادقی (که
اینک قائممقام امام جمعه خرمآباد میباشند) منبر رفتند. بهاییها در
هراس افتادند. رییس ژاندارمری اردستان – به نام سروان فاطمی از بنی اعمام
دکتر فاطمی وزیر امور خارجه مصدق – با دریافت رشوه از بهاییها دستور اخراج
و تبعید ما را از اردستان صادر کرد و با تمهید مقدماتی ساختگی، من و آقای
سید جلال حسینی را در حضور مردم مورد ضرب و شتم قرار داد و عمامه ما را
برداشت و دستهای آقای حسینی را با عمامهاش از پشت بست و به وسیله ژاندارم
کتک فراوان زد و بالاخره پرونده بدی برای ایشان درست کرد و ایشان را به
اتهام اهانت به شاه به دادگاه اصفهان اعزام کرد و مرا از اردستان اخراج و
به قم تبعید کرد، در این سفر که سه روز تقریبا طول کشید، یک شب در نطنز و
شب دیگر در کاشان در مدرسه «باب ولی» بیتوته کردم که با طلاب کاشانی از
جمله آقای امامی کاشانی و آقای راستی و سایر دوستان آشنا شدم – این دوستی
تاکنون ادامه دارد – ما به محض ورود به قم جریان را حضور حضرت آیتالله
بروجردی گزارش کردیم.
آقا که شنیده بودند که ما در اردستان توسط ژاندارمری کتک خورده و تبعید
شدهایم بسیار عصبانی بود. افرادی که با ایشان ارتباط نزدیکتری داشتند نقل
میکنند که معظمله به اقبال گفت: اینها فرزندان ما هستند، شما چطور جرأت
میکنید که به فرزندان ما اهانت کنید و آنها را مورد ضرب وشتم قرار دهید.
باید اینها، یعنی کسانی که طلبهها را زدهاند، تنبیه بشوند. این موضوع
گرچه یک مسئله جزئی و موضعی بود، ولی نشان میداد که ایشان سازش با دستگاه
نداشتند که مثلا مسامحه کنند و بگویند گذشت میکنم؛ از این رو فرمودند
اینهایی که این کار را کردند باید تنبیه بشوند و پس از دیدار با ایشان،
میروم جریان را دنبال میکنم. که بعد هم دستور داد تمام مسئولانی که آنجا
بودند – حتی رییس ژاندارمری که آنجا کتک زده بود – شش ماه از خدمت تعلیق
شود و بعد همه رؤسای آنجا از قبیل بخشدار، رئیس ژاندارمری و بسیاری از
رؤسای ادارات آنجا را تعویض کردند. این برخورد آیتالله بروجردی به علما و
مردم یاد داد که اگر یک طلبه یا روحانی مورد تعدی و اهانت واقع شد بایستی
مراجع و زعمای دینی از آنها دفاع کنند و در آن زمان اتخاذ موضع صریح در
مقابل رژیم مانند حضرت امام متأسفانه معمول نبود و کمتر کسی جرات میکرد با
رژیم تند برخورد کند.
تاریخ انتشار : جمعه بیست و سوم آبان 1393ساعت 10:27 | توسط : همشهری مدرس |